- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اصغر علیه السلام
وقتش رسیـده است که پر در بیــــاوری از راز خـنـدهی همه ســر در بیـاوری وقتش رسیده است که موسی شوی وباز از نیل تا فـرات جـــــگر در بیــاوری |
زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اصغر علیه السلام
سائیده شــد لبــان تو اینگونه چوب را بــرهم نمی کشند ـ شـــمال و جنــوب را دیــدنــد قرمــز متمایل به عشـــق بود خونین ترش نخواه وببخش این غروب را |
شهادت حضرت علی اصغر علیه السلام
تیر نـگذاشت که یک جـمـله به آخر برسد هیچ کس حدس نمی زد که چنین سر برسد پدرش چیز زیادی که نمی خواست فرات یک دو قطره ضرری داشت به اصغر برسد |
زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اصغر علیه السلام
گوش تا گوش تو ای غنچه گلستان شده است آب آب لب تــو بــانـی بــاران شــده اســت خون حــلـق تــو نـرفـتــه نـفـست بنـد آمد که به یک چشم زدن جسم تو بی جان شده است |
زبانحال حضرت علی اصغر علیه السلام
دیگر به آسمان تو جز من ستــاره نیست میدان ببر که فرصت وصلم دوباره نیست شمشیر تـیـز من لب عـطـشـان من بــود کور آن دلی که از غم من پاره پاره نیست |
مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
شکسته پشت غم از بار غصه های رباب از آن زمان که شنیده است ماجرای رباب به سوز سینۀ گهواره، داغ غم زده است شـــرار زخــم دلِ خـــونِ لای لایِ ربـاب |
زبانحال حضرت علی اصغر علیهالسلام قبل از شهادت
کـنون که حسـرت پـرواز فـرصتـم داده بـرای بـوسـه ات ای تـیـر هـسـتـم آمـاده گمان مبرکه علی رفت ومادرش هم رفت مـرا ربـاب بـرای هـمــیــن زمـان زاده |
مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
قـنـداقـه رفـت بـالا، بـالاتـر از همیـشـه دیـدنـد مه درآمـد، زیـبـاتـر از هـمیـشـه این گرگ سنگ دل را، ای كاش ره بگیرند زوزه كـشـان دویـده، بُـرّاتـر از همیـشـه |
شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
این قب قب تو نـاز به تـفـسیـر می کـشد لب لب مکن که این جگـرم تیر می کشد پـنجه مکـش به سـیـنه تـف دیده کـویـر ناخن مگر ز سیـنه کـمی شیـر می کـشد |
زبانحال حضرت رباب در شهادت حضرت علی اصغر علیه السلام
این نـالۀ شکـسـتۀ یک خـستـه مادرست بی شـیـر بـودنـم بـه خـدا مـرگ آورست آن مادری که شیـر نـدارد دهد به طفـل خجلت زده غریب و پریشان و مضطرست |
مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
به نسیمت پـر جـبـریـل به هم می ریـزد پای اعـجـاز لبت نـیــل به هـم می ریزد تـازه از راه رسـیــدی و گـلــویت تـازه بعد از این که شده تکمیل به هم می ریزد |
شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
وقتش شده بر دست بگیرد جگـرش را مردی که شکسته ست مصیبت کمرش را پـروانه به هم ریخته گهــوارۀ خـود راا تـا بـاز کــنـد از پــر قــنــداق پـرش را |
مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
حـال و روز لـبـش بـیــابـانـی سـت و سـلاحـش دو چـشـم بـارانـی ست تـوی خـیـمـه اگـر که زنـدانـی ست گریه هایش پُـر از رجـزخوانی ست |
زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
چیزی شبـیهِ نیـزه خورده بر گـلـویت گوئی در آورده است حالا پَـر گلویت با یك پَـر بـوسـه انـاری رنگ می شد كِی داشت تاب هُـرم تیـر آخـر گلویت |
زبانحال حضرت علی اصغر علیهالسلام قبل از شهادت
فـکـری به حال مـاهی در التـهـاب کن بـابـا بـرای تـشـنـگـی مـن شـتـاب کـن دردی عمیق در رگ من تیر می کشد من را بـرای ذبـح عـظـیـم انتخـاب کن |
زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
تو را دادند از پیكان به جای شیر آب اصغر عطش طی شد تلظی نه، تبسم كن بخواب اصغر لبت خاموش بود اما گذشت از گنبد گردون ز قطره قطرۀ خونت صدای آب آب اصغر |
مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
ای چشم هایت روشنی، ای قصّه ات غـم ای مـرکـز ثــقــل تـمـام گــریــه هــایــم کوچک تـرین لب تـشـنه در گهـوارۀ داغ حـبـل الـمـتـیـن اشـک در دسـتـان مـاتـم |
زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اصغر علیه السلام
داغ مجـنـونـی تو بر دل لـیلا بس بـود این تـلـظیِّ تو بر کُـشـتن بابـا بس بـود تـا قـیـامـت بـه دل ســوخـتـه آل عـلـی داغ شش ماهگی محسن زهرا بس بود |
زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
زره پوشیده از قـنداقه، بی شمشیر می آید شجاعت ارث این قوم است، مثل شیر می آید به روی دست بابا آسمان ها را نشان كرده چقدر آبی به این چشمان بی تقصیر می آید! |
زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
حالا برای خنده كه دیر است گریـه كن بابا نخواب، موقع شـیر است؛ گریه كن در مانده ام میان دو راهـی...كـجا روم؟ چشمم كه رفته است سیاهی، كجا روم؟ |